[عَ کَ / کِ] (نف مرکب)عصاکشنده. آنکه با گرفتن عصای نابینا او را راهبری کند. (از آنندراج). امیر. (از منتهی الارب) :
زآنکه بینائی که نورش بازغ است
از عصا و از عصاکش فارغ است.مولوی.
در عصای حزم و استدلال نیست
بی عصاکش بر سر هر ره مایست.مولوی.
کوری نمیرود به عصاکش برون ز چشم
خود...