جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عزل: (تعداد کل: 8)
عزل
[عَ] (ع مص) یکسو نمودن و جدا کردن و بیکار ساختن. (از منتهی الارب). جدا کردن. (دهار). جدا کردن و معزول کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). بازداشتن چیزی را از غیر و یکسو نمودن و اخراج کردن. (از ناظم الاطباء). دور کردن چیزی را به کناری و جدا کردن...
عزل
[عَ] (ع اِمص) بیکاری. (غیاث اللغات). بیغی و بازداشت از کار و شغل و منصب. (از ناظم الاطباء). معزولی. پیاده کردن از عمل. برکناری از کار :
ستم نامهء عزل شاهان بود
چو درد دل بیگناهان بود.فردوسی.
خداوندا مرا معزول کردی
سرانجام همه عمال عزل است
به توقیع تو ایمن بودم از عزل
ندانستم که توقیع...
ستم نامهء عزل شاهان بود
چو درد دل بیگناهان بود.فردوسی.
خداوندا مرا معزول کردی
سرانجام همه عمال عزل است
به توقیع تو ایمن بودم از عزل
ندانستم که توقیع...
عزل
[عَ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن و بی انتقاد تا وقت اداء. (منتهی الارب). آنچه پیشکی در بیت المال وارد شود در صورتی که غیرموزون و غیرمنتقد باشد. (ناظم الاطباء). آنچه وزن نشده و سره از ناسره جدانشده، قبل از موعد به بیت المال وارد...
عزل
[عَ] (اِخ) نام ناحیه ای است، و آبی است بین بصره و یمامه، که در شعر امرؤالقیس آمده است. (از معجم البلدان).
عزل
[عَ زَ] (ع اِمص) بیکاری. (منتهی الارب). || بی سازی و بی سلاحی (اسم مصدر است). (منتهی الارب). اسم است أعزل را که بمعنی کسی است که سلاح با وی نباشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) مؤخر خر: اقرع عزل حمارک؛ یعنی بر مؤخر و قسمت عقب الاغ خود بزن....
عزل
[عُ] (ع اِمص) ضعف. (اقرب الموارد). ضعف و سستی. (ناظم الاطباء). || بیکاری. (منتهی الارب). || بی سازی و بی سلاحی. (منتهی الارب). || (ص، اِ) جِ أعزل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اعزل شود.
عزل
[عُ زُ] (ع ص) مرد بی سلاح. (منتهی الارب). آنکه سلاح با او نباشد. (از اقرب الموارد). ج، اَعزال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
عزل
[عُزْ زَ] (ع ص، اِ) جِ أعزل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اعزل شود.