جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عجله: (تعداد کل: 4)
عجله
[عَ جَ لَ] (ع اِ) گردون که بر او بار کشند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آلتی که بار بر آن نهند و آن را گاو کشد. (از اقرب الموارد). ج، عَجَل، اَعجال، عِجال. || دولاب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || چوب بر پهنای سر چاه که دلو بدان...
عجله
[عِ لَ] (ع اِ) گوساله ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || سقاء. (اقرب الموارد). || خیک روغن. (منتهی الارب) (آنندراج). || دولاب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || توشه دان. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، عِجَل، عِجال، عَجال. || نوعی از گیاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
عجله
[عَ جَ لَ] (اِخ) از دهات ذمار به یمن است. (معجم البلدان).
عجله
[عِ لَ] (اِخ) موضعی است نزدیک انبار و بنام عجله دختر عمروبن عدی، جد ملوک لخم موسوم است. (معجم البلدان).