جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صلا: (تعداد کل: 5)
صلا
[صَ] (ع مص) افروختن آتش به آتش. (منتهی الارب). برافروختن آتش را گویند بجهت سرمای سخت. (برهان). || گرم کردن به آتش. (مصادر زوزنی). || (اِ) بریانی. (منتهی الارب) (غیاث اللغات). || آتش که بدان گرم شوند. (مهذب الاسماء). و رجوع به صِلاء شود.
صلا
[صَ] (از ع، اِمص) آواز دادن برای طعام خورانیدن یا چیزی دادن بکسی. (غیاث اللغات). در سراج آمده: صلا بفتح آواز کردن بسوی کسی برای دادن چیزی خواه طعام باشد خواه غیر آن مگر در کتب معتبرهء عربیه بدین معنی دیده نشد. (غیاث اللغات). فریادی باشد که بجهت طعام دادن...
صلا
[صَ] (ع اِ) || (ع اِ) میانهء پشت مردم یا از هر چهارپایه. (منتهی الارب). || طرف سرین یا فرجهء میان شرم و دنب یا آنچه جانب راست و چپ دنب است و هما صلوان. (منتهی الارب). زیر سرین مردم و آن اسب و آنجا که دنبال اسب بر وی...
صلا
[صَ] (ع مص) کشیدن گرمی آتش را. || سوخته شدن به آتش. (منتهی الارب).
صلا
[صِ] (ع مص) افروختن آتش به آتش. || کشیدن گرمی آتش را. || سوخته شدن به آتش. || (اِ) بریانی. (منتهی الارب).