جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صرب: (تعداد کل: 5)
صرب
[صَ] (ع اِ) صمغ سرخ. (مهذب الاسماء). صمغ. || رنگ سرخ صمغ درخت طلح. (منتهی الارب). || شیرهای ترش. || شیر که در مشک نگاه دارند. شیر دوشیده بر شیر خفتهء ترش. (منتهی الارب). شیر که در مشک کرده توشه سازند آن را. (منتهی الارب). || (مص) شیر بر هم...
صرب
[صِ] (ع اِ) خانه های چند است مر عرب را. (منتهی الارب). خانه های اندک از اعراب ضعیف و ناتوان. خانه های چند مر ضعفای عرب را.
صرب
[صَ رَ] (ع مص) فراهم آمدن جغرات ساختن شیر را. (منتهی الارب). || بازداشتن بول را. (آنندراج). || بند کردن بقابضات تا فربه شود. (منتهی الارب). || جمع کردن شیر در مشک تا ترش شود. (آنندراج). || (اِ) جِ صربه.
صرب
[صُ] (ع اِ) جِ صریب. شیر ترش. (آنندراج).