صرب
[صَ] (ع اِ) صمغ سرخ. (مهذب الاسماء). صمغ. || رنگ سرخ صمغ درخت طلح. (منتهی الارب). || شیرهای ترش. || شیر که در مشک نگاه دارند. شیر دوشیده بر شیر خفتهء ترش. (منتهی الارب). شیر که در مشک کرده توشه سازند آن را. (منتهی الارب). || (مص) شیر بر هم دوشیدن. (تاج المصادر بیهقی). || جمع کردن شیر در مشک تا ترش شود. || بول بازداشتن. نگاه داشتن بول. || بستن شکم کودک از روان شدن تا فربه شود. باز داشتن بول را و بند کردن بقابضات تا فربه شود. (منتهی الارب). || گیاه خوش و برگزیده آوردن زمین. (منتهی الارب).