جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شیم: (تعداد کل: 7)
شیم
[شَ] (ع مص) در نیام کردن شمشیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شمشیر در نیام کردن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). || برکشیدن شمشیر را (از اضداد). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). || سر دروا نگریستن برق را برای دیدن آن که...
شیم
(ع ص اِ) جِ اَشْیَم و شَیْماء. || جِ شیام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مفردهای کلمه شود. || ماهیی است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعی از ماهی. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به «شیم» فارسی شود.
شیم
[شَ یَ] (ع اِ) هر زمینی که آنرا از پیش نکنده باشند و به سختی و صلابت خود باقی باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شیم
[یَ] (ع اِ) جِ شیمه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (دهار) (اقرب الموارد). خلقها. (مقدمهء لغت میر سیدشریف جرجانی ص3). خویهای نیک. (دهار). عادتها و خویها، و جِ شیمه است. (غیاث). جِ شیمه، به این معنی خویهای و خصلتها: الظلم من شیم النفوس. (یادداشت مؤلف). جِ شیمه. خلقها. طبیعتها. عادتها....
شیم
(اِ) قسمی ماهی فلس دار که در پشت نقطه های سیاه دارد. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ اوبهی) (از غیاث) (از انجمن آرا) (از آنندراج). ماهیی بود سپید و به رود جیحون بسیار بود. (لغت فرس اسدی). سیم. (فرهنگ فارسی معین) :
می بر آن ساعدش از ساتگنی...
می بر آن ساعدش از ساتگنی...
شیم
(اِخ) رودخانه ای که از کوههای دیلمان به جانب گیلان می رود. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). بعضی گفته اند که شیم نام رودخانه ای است که ماهی شیم را بدان نام بازخوانند. (از فرهنگ اوبهی). نام رودی است. (لغت فرس اسدی).
شیم
(اِخ) نام ماهیی که یونس را فروبرده بود. (ناظم الاطباء) (از برهان).