[شَ / شِ نَ] (اِ مرکب) عنکبوت. (یادداشت مؤلف). || قسمتی متحرک از تفنگ که به ارادهء تیرانداز بسختی بر پستانک خورد و آتش از چاشنی جهاند. در تفنگ و امثال آن، آهنی که با کشیدن پاشنه بر چاشنی بسختی فرودآید و آنرا مشتعل کند. (یادداشت مؤلف). دنگ. چخماق. ||...