جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شکل: (تعداد کل: 8)
شکل
[شَ] (ع اِ) مانند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ص 62) (زمخشری). شبه. مثل. (از اقرب الموارد). || همانندی. (از اقرب الموارد). || هر چیز صالح و موافق. تقول: هذا من هوای و من شکلی؛ این موافق میل و صلاح من است. || کار مختلف...
شکل
[شَ] (ع مص) پوشیده شدن کاری و مشتبه شدن. || رسیدن بعض انگور و یا سیاه گردیدن و به پختن درآمدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). || مقید به نقطه و اعراب گردانیدن کتاب و واضح و پیدا گردانیدن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نقطه و عجم بر...
شکل
[شَ کَ] (ع مص) ناز کردن و کرشمه نمودن زن. || سپید شدن تهیگاه گوسپند. || سرخ و سپید شدن چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
شکل
[شِ] (ع اِ) مانند. شبه. مثل. (ناظم الاطباء). مانند. (از منتهی الارب). || ناز. غنج. دلال. (ناظم الاطباء): امرأه ذات شکل؛ زن صاحب ناز و غنج و دلال و کرشمه. (از منتهی الارب). ناز و به این معنی به فتح نیز آمده. (آنندراج). و رجوع به شَکل شود.
شکل
[شُ] (ع ص، اِ) جِ اَشکَل و شَکلاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اشکل و شکلاء شود.
شکل
[شُ کُ] (ع اِ) جِ شکال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به شکال شود.
شکل
[شَ کَ / شَ کْ] (اِخ) ابن حمید عیسی. صحابی است و پسرش وشیتربن شکل محدث و اسماء بنت شکل صحابیه و در همه به سکون کاف نیز روایت شده است. (منتهی الارب).
شکل
[شَ کَ] (اِخ) نام پدر بطنی از تازیان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب).