جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شمیم: (تعداد کل: 4)
شمیم
[شَ] (ع مص) شم. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بوییدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (صراح اللغه) (غیاث) (المصادر زوزنی). انبوییدن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). رجوع به شم شود.
شمیم
[شَ] (ع اِ) بوی خوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). عطر. بوی خوش. بوی. بوی عطر. (یادداشت مؤلف). بوی خوش آمیخته. (ناظم الاطباء) :
بی زحمت پیرهن همه سال
از یوسف خویش با شمیمم.خاقانی.
بید را گر بپرورند چو عود
برنیاید شمیم عود از بید.ابن یمین.
شمیم گلشن کوی حسین می آید
به حیرتم ز که...
بی زحمت پیرهن همه سال
از یوسف خویش با شمیمم.خاقانی.
بید را گر بپرورند چو عود
برنیاید شمیم عود از بید.ابن یمین.
شمیم گلشن کوی حسین می آید
به حیرتم ز که...
شمیم
[شَ] (اِخ) اصفهانی. میرزامحمد حسین فرزند میرزاعبدالکریم. از گویندگان قرن دوازده هجری بود و اجدادش از شیراز به اصفهان آمدند. وی خط شکسته نیکو می نوشت و چندی از طرف نادرشاه به منصب قضای لشکر منصوب گشت و پس از آن کلانتر اصفهان شد و هم در آن سال (1159)...
شمیم
[شَ] (اِخ) حلی حلبی نحوی، علی بن حسن. متوفای سال 601 ه . ق. او راست: 1- انیس الجلیس فی التجنیس. 2- حماسه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به علی شمیم شود.