جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شمه: (تعداد کل: 4)
شمه
[شَمْ مَ] (ع اِ) واحد شم. (ناظم الاطباء). یک بار بوییدن. (غیاث) (آنندراج). رجوع به شم شود.
شمه
[شِ مَ / مِ] (اِ) سرشیر. قیماق. (از برهان) (ناظم الاطباء) (از غیاث) (از فرهنگ جهانگیری). سرشیر. (فرهنگ فارسی معین). || اولین شیری که از گاو یا گوسفند پس از زاییدن دوشند و غلظتی دارد. کال. || شیری که بخودی خود و بدون دوشیدن از پستان بچکد. (از انجمن آرا)...
شمه
[شِ مِ / شِمْ مِ] (اِ) چربی شیر و پنیر. (ناظم الاطباء). چربی سرشیر و چربی پنیر و ماست. (انجمن آرا) (آنندراج).