جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شفا: (تعداد کل: 5)
شفا
[شَ] (ص، اِ) روا و مشروع و جایز. و هر چیز جایز و روا و مشروع. (ناظم الاطباء).
شفا
[شِ / شَ] (از ع، اِمص) شفاء. تندرستی و بهبود از مرض. (ناظم الاطباء). بهبود. برء از مرض. بِلّ. (در فارسی بیشتر به فتح شین تلفظ کنند). (یادداشت مؤلف) :
آنها که به تقریر جهان داور ما را
از درد جهالت بنکوهند و شفایند.
ناصرخسرو.
بر ره دین رو که سوی عاقلان
علت نادانی را...
آنها که به تقریر جهان داور ما را
از درد جهالت بنکوهند و شفایند.
ناصرخسرو.
بر ره دین رو که سوی عاقلان
علت نادانی را...
شفا
[شُ / شِ] (اِ) ترکش و تیردان. || جعبه. (ناظم الاطباء)(1).
(1) - در متون دیگر و در خود متن شفا بدین دو معنی آمده، ظاهراً این ضبط اشتباه است.
(1) - در متون دیگر و در خود متن شفا بدین دو معنی آمده، ظاهراً این ضبط اشتباه است.
شفا
[شَ] (ع اِ) بقیهء هلاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آخر عمر. (غیاث اللغات) (آنندراج). || کرانهء هر چیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کران. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص61). کناره. کنار. لب. دم. حَرْف. (یادداشت مؤلف). کرانهء رود. (دهار). کنار و طرف هر چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). کناره. ج، اشفاء....
شفا
[شَ] (ع مص) فروشدن آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).