جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شروع: (تعداد کل: 3)
شروع
[شُ] (ع مص) به کاری آغازیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در کاری شدن. (المصادر زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص61). به کاری درآمدن. (آنندراج). آغازیدن. آغاز کردن. روی آوردن به. رونهادن به. روی گذاشتن به. برداشت کردن. ابتدا کردن. بنیاد کردن....
شروع
[شُ] (ع اِ) جِ شارِع. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به شارع شود.