جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سله: (تعداد کل: 3)
سله
[سَلْ لَ] (ع اِ)( 1) زنبیلی که چیزها در آن گذارند و هر سبد را نیز گویند عموماً سبدی که مارگیران مار در آن کنند خصوصاً (برهان) زنبیل و سبد و در متعارف سبد بزرگ پهن را گویند که میوهء بسیار خصوصاً انگور در آن کنند و بر سر بردارند...
سله
[سَلْ لَ] (ع اِمص) دزدی (منتهی الارب) (ناظم الاطباء (||) اِ) خنور که طعام و جامه و بار در وی نهند || زن دندان ریخته|| تگ اسپ || بیماری سل (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).