جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سرا: (تعداد کل: 7)
سرا
3) عربی عاریتی و دخیل )« سره » ،« سرهک » 2)، ارمنی عاریتی و دخیل )« سراذه » 1)، اوستا )« سراده » [سَ] (اِ) سرای از پارسی باستان سرادق( 4) (خانه و بیت، کوشک و قصر، بنای عالی) بارگاه منزلگاه اندرون و حرم رجوع کنید به سرای (حاشیهء...
سرا
[سَ] (نف مرخم) سرای سراینده : نشاندند مطرب بهر برزنی اغانی سرایی و بربط زنینظامی ستایش سرایان نه یار تواَند نکوهش کنان دوستدار تواَندسعدی رجوع به سرای شود.
سرا
[سَ] (از ع، اِمص) در عربی بمعنی نرمی و رأفت لیکن به این معنی در آخر همزه است، فارسیان بدون همزه نیز آرند (غیاث) (آنندراج).
سرا
[سَ] (هندی، اِ) اسم هندی خمر است (تحفهء حکیم مؤمن).
سرا
[سَ] (اِخ) قریه ای است در نهاوند (معجم البلدان).
سرا
[سَ] (اِخ) در ساحل نهر اتل است و نهر اتل بصحراء قفچق است و سرا بر ساحل آن است (ابن بطوطه، از یادداشت بخط مؤلف).