سرا
3) عربی عاریتی و دخیل )« سره » ،« سرهک » 2)، ارمنی عاریتی و دخیل )« سراذه » 1)، اوستا )« سراده » [سَ] (اِ) سرای از پارسی باستان سرادق( 4) (خانه و بیت، کوشک و قصر، بنای عالی) بارگاه منزلگاه اندرون و حرم رجوع کنید به سرای (حاشیهء برهان قاطع چ معین) خانه (غیاث) رشیدی گوید آنکه فقط لفظ سرای بمعنی مسافرخانه در پیش مردم مستعمل است ظاهراً درست نباشد، بجای آن مهمانسرای باید گفت (آنندراج) خانهء سپنجی (شرفنامه) : بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخترودکی بگفت این و رفت آنگهی در قفاش به ارگ اندر آمد بشد در سراشفردوسی سرایی دیدم چون بهشت آراسته (تاریخ بیهقی) سرا آن جهان نردبان این جهانست بسر برشدت باید این نردبان راناصرخسرو و عضدالدوله آنجا [شیراز] سرایی ساخت و صد باغ سخت نیکو (فارسنامهء ابن البلخی) و از جمله اسباب و تجمل او دوازده هزار کنیزک در سراهاء او بودند (فارسنامه ابن البلخی ص 103 ) فرمود تا آن پسرک را بسرا بردند (نوروزنامه) مساز عیش که نامردمی است طبع جهان مخور کرفس که پرکژدم است بوم و سرا خاقانی خبر وفات او نهان میداشتند تا او را با سرا آوردند و بشرایط عزا قیام کردند (ترجمهء تاریخ یمینی) این سرا و باغ تو زندان توست ملک و مال تو بلای جان توستمولوی دیدم ضعیف جانوری مثل عنکبوت گفتم کزین متاع مرا در سرا بسست سلمان ساوجی رجوع به سرای شود در ذیل به صورت مزید مؤخر آید: آرمان سرا، آستانه سرا، آق سرا، آهوسرا، آیک سرا، احمدسرا، الم سرا، اوطاق سرا، باج سرا، بهارسرا، باغچه سرا، بستانسرا : بلبل بستانسرا صبح نشان میدهد وز در ایوان نخاست بانگ خروشان بام سعدی پاین سرا پرده سرا پله سرا تلنگ سرا تنگ سرا چابک سرا چاله سرا چومارسرا حرمسرا حسرتسرا خیمه سرا خالده سرا خلوتسرا خواجه سرا دانشسرا دوسرا (بمعنی دنیا و آخرت) : نگوید کسی جز به بد نام من نباشد بهر دوسرا کام منفردوسی دین نه و دنیا نه همچو کافر درویش در دوسرا بهره جز عقاب نیایدظهیرالدین ده سرا زاغسرا سرتکوسرا سرجه سرا سنگسرا سوخته سرا سیاه پله سرا سرسرا صومعه سرا طرب سرا عثمانسرا غم سرا قلعه سرا قول سرا قیامت سرا کاروانسرا کله سرا کوپاسرا کوشک سرا کولک سرا گرجیه سرا گرمابه سرا گزنه سرا گل سرا مدیحه سرا srada (2) - sradha (3) - - ( ماتم سرا مصیبت سرا مهمانسرا مشهدسرا مهدی سرا میانسرا رجوع به سرای شود ( 1 srahak, srah (4) - suradiq.