[سَ مَ / مِ] (اِ مرکب) (از: سر + آسیمه) آسیمه سر (حاشیهء برهان قاطع چ معین) شوریده سر، چه آسیمه بمعنی شوریده آمده است مضطرب و حیران (برهان) (غیاث) متحیر مدهوش فرومانده (لغت نامهء اسدی) سرگردان (اوبهی) سرگشته و دیوانه و شیفته و پریشان و شوریده سر، چه سیمه...