جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ستوه: (تعداد کل: 2)
ستوه
4) (توانستن، قادر بودن)، ستوه فارسی )« تو » 3)، از )« اوس تاوه » 2)، ایرانی باستان )« ستوه » 1) (بی زور)، پازند )« ستو » [سُ] (ص) پهلوی 5)، قیاس کنید با کوتاه (آنکه زورش کم است) رجوع کنید به استوه ضد آن: نستوه (خستگی )« اوس...
ستوه
[سُ] (اِخ) نام جادویی که ارجاسب برای تفحص احوال به ایران گسیل داشت (مزدیسنا و تألیف معین چ 1 ص 360 ) : یکی جادویی بود نامش ستوه گذارنده راه و نهفته پژوهفردوسی.