3) آوندی سفالین و دسته دار )« سبو » 2)، تهرانی )« سوبو » [سُ / سَ] (اِ) سبوی در گویش خوانساری سو( 1) (سبوی بزرگ)، گیلکی که در آن آب و شراب و جز آن ریزند (حاشیهء برهان قاطع چ معین) آوند آب (غیاث) از قدیم الایام تا بحال...
[سُ] (اِخ) دهی است بمغرب نزدیک طنجه، از ارض بربر (معجم البلدان).