[مَ] (حامص مرکب) (از: زورمند + ی، پسوند مصدری) قوت نیرومندی توانایی اعمال زور و فشار (حاشیهء برهان چ معین) دارای زور و نیرو بودن زورآوری چیره دستی (فرهنگ فارسی معین) قوت و قدرت و توانایی و جرأت (ناظم الاطباء) : به پنجم گرت زورمندی بود به تن کوشش آری...