(ق مرکب) زودبزود با فاصلهء زمانی اندک (فرهنگ فارسی معین) : و این چنان باشد که بامداد از خواب شب برخیزد، چند مجلس بنشیند زودازود پس ساکن شود (ذخیرهء خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) و موی ستردن زودازود و سر خاریدن و شانه کردن مسام را بگشاید و نزله را...