جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زنبیل: (تعداد کل: 5)
زنبیل
[زَمْ] (اِ) بمعنی زنبیر است که چیزها در آن نهند و از جایی به جایی برند (برهان) سبد مانندی که از حصیر یا برگهای خرما بافند و بر آن دسته ای نصب کنند و چیزهای خوردنی مانند گوشت و پنیر و جز آن در وی گذاشته حمل و نقل کنند...
زنبیل
[زِمْ / زَمْ] (ع اِ) کیسه و انبان و جز آن (منتهی الارب) زبیل (دهار) زبیل انبان خنور || کدوی خشک میان تهی که زنان در وی پنبه و جز آن نهند( 1) ج، زنابیل (ناظم الاطباء) ( 1) - این معانی در منتهی الارب ذیل زبیل آمده است و...
زنبیل
[زِمْ / زَمْ] (اِخ) نامی از نامهای ایرانی و از جمله جد احمدبن الحسین بن احمد زنبیل نهاوندی، راوی تاریخ بخاری که از ابوالقاسم اشقر و او از بخاری روایت کند (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب).
زنبیل
[] (اِخ) رجوع به زنتپیل شود.
زنبیل
[زَمْ] (اِخ) دهی از دهستان تورجان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 127 تن سکنه دارد (از فرهنگ ( جغرافیایی ایران ج 4.