[رَ] (ع مص) پوسیده شدن استخوان رِمّه رَمّ (منتهی الارب) (از اقرب الموارد (||) ص) استخوان ریزیده ج، رِمام (مهذب الاسماء) استخوان پوسیده (دهار) (منتهی الارب) پوسیده از استخوانها (از اقرب الموارد)( 1) : قال من یحیی العظام و هی رمیم 36 ) که ز عکس جوشش آب حمیم آب...