جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رشیدی: (تعداد کل: 7)
رشیدی
[رَ] (ص نسبی) منسوب است به رشید که در ساحل اسکندریه واقع است || منسوب است به رشید که مردی از خوارج بود|| منسوب است به رشید (هارون خلیفهء عباسی) (از انساب سمعانی ||) یکی از انواع چینی در عهد صفویه، و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط بود...
رشیدی
[رَ] (اِخ) دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد آب آن از قنات محصول آنجا غلات و لبنیات و چغندر و پنبه ( راه اتومبیل رو (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6.
رشیدی
[رَ] (اِخ) احمدافندی حکیم ( 1282 ه ق) احمدافندی بن حسن بن علی رشیدی مصری از نوابغ دانشکدهء پزشکی مصر و ازجملهء نخستین کسانی است که به اروپا فرستاده شدند او پس از بازگشت به مصر استاد علوم طبیعی در دانشکدهء پزشکی شد و به ترجمه و تألیف پرداخت...
رشیدی
[رَ] (اِخ) احمدبن عبدالرزاق بن محمد بن محمد بن احمد، مشهور به مغربی رشیدی او مردی فاضل و دانشمند و صاحب فصاحت و بلاغت و از فارغ التحصیلان دانشگاه الازهر مصر بود و در علوم عقلی و نقلی نظیر نداشت پس از بازگشت از مصر در زادگاه خود رشید به...
رشیدی
[رَ] (اِخ) حسین بن سلیمان او راست: بلوغ المراد بفتح الجواد بشرح منظومه ابن العماد فی المعفوات و آن حاشیه ای است بر کتاب فتح الجواد (از معجم المطبوعات مصر).
رشیدی
[رَ] (اِخ) یا رشیدی اصفهانی، محمد رشید از گویندگان عصر شاه طهماسب صفوی بود بیت زیر از اوست: شود از دیگران در خشم و بر من دامن افشاند غباری در دل از هر کس که دارد بر من افشاند (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) و رجوع به روز روشن...
رشیدی
[رَ] (اِخ) یا رشیدالدین وطواط رجوع به رشیدالدین وطواط و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.