جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذوب: (تعداد کل: 2)
ذوب
[ذَ] (ع مص) گداختن. (دهار) (دستور اللغهء ادیب نطنزی). گداخته شدن. (تاج المصادربیهقی) (دهار) (دستور اللغهء ادیب نطنزی). ذَوَبان. (منتهی الارب). آب شدن : و خون چون صوب انواء و ذوب انداء می چکید. (ترجمهء تاریخ یمینی چاپی ص 393). || ذوب شمس و ذوبان شمس؛ سخت شدن گرمای خور....
ذوب
[ذَ] (ع اِ) عسل. انگبین. انگبین خالص. (مهذب الاسماء). شهد یا آنچه در خانهء منج انگبین باشد یا خلاصهء موم.