جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذاکر: (تعداد کل: 2)
ذاکر
[کِ] (ع ص) نعت فاعلی از ذکر. یادکننده. بیان کننده. || شریف. || ثناگوی. ثناگوینده :
ذاکر فضل تو و مرتهن بِرّ تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی بحجاز.
منوچهری.
آنکه چون جدّ و پدر در همهء حال مدام
ذاکر و شاکر باشد به بَر ربّ علیم.
ابوحنیفهء اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب...
ذاکر فضل تو و مرتهن بِرّ تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی بحجاز.
منوچهری.
آنکه چون جدّ و پدر در همهء حال مدام
ذاکر و شاکر باشد به بَر ربّ علیم.
ابوحنیفهء اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب...
ذاکر
[کِ] (اِخ) ابن محمد جاری. از مردم جار (قریه ای به اصفهان) و بعضی ذاکربن عمر بن سهل الزاهد گفته اند. او از ابومطیع الصحاف سماع دارد.