جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دسر: (تعداد کل: 4)
دسر
[دَ] (ع مص) نیزه زدن و شکافتن (از منتهی الارب) طعن (از اقرب الموارد ||) راندن (از منتهی الارب) دفع (از اقرب الموارد) دسع از احادیث است که: لیس فی العنبر زکاه انما هو شی ء دسره البحر؛ یعنی دریا آنرا دفع کرده و رانده است (از اقرب الموارد) ||آرمیدن...
دسر
[دُ] (ع ص، اِ) جِ دسراء (منتهی الارب) (اقرب الموارد) رجوع به دسراء شود.
دسر
[دُ / دُ سُ] (ع اِ) جِ دسار، به معنی میخ (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) رجوع به دسار شود.
دسر
Dessert - ( [دِ سِ] (فرانسوی، اِ)( 1) آنچه که در پایان غذا خورند از میوه و شیرینی و غیره عُقبه (از اقرب الموارد) ( 1.