جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه درهم: (تعداد کل: 7)
درهم
[دَ هَ] (ص مرکب)( 1) بی نظام و پریشان (آنندراج) بهم آمیخته (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی) پریشان (شرفنامهء منیری) مشوش و مغلق و مختلط و شوریده و پریشان و آمیخته (ناظم الاطباء) ژولیده آشفته کاری درهم، پوشیده مشتبه (یادداشت ( مرحوم دهخدا) : زلفی چون شبهای نکبت درهم (کلیله...
درهم
[دِ هَ / هِ] (معرب، اِ)( 1) دِرهام دِرَم مقیاسی برای پول معرب از یونانی، و آن پنجاه دانق است و امروزه بر مطلق پول اطلاق شود (از اقرب الموارد) فارسی معرب است (از تاج العروس) ده یک دینار بوده است (از احیاء العلوم ج 4 ص 153 ) نام...
درهم
[دِ هِ]( 1) (ع اِ) مرغزار با درخت و بوستان با دیوار (منتهی الارب ) حدیقه (اقرب الموارد) ( 1) - در منتهی الارب به فتح هاء نیز ضبط شده است.
درهم
[دِ هَ] (اِخ) خلیفهء صالح مطوعی، در ایام یعقوب لیث صفار (از ابن اثیر ج 4 ص 702 ) از سرداران سیستان است رجوع به درهم بن نصر و تاریخ ایران عباس اقبال شود.
درهم
[دِ هَ] (اِخ) نام قبیله ای از اعراب (از الانساب سمعانی).
درهم
[دِ هَ] (اِخ) ابن زید اوسی، و نام او را درهم بن یزیدبن ضبیعه نیز نوشته اند از شعرای جاهلیت بود رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 70 شود.