درهم
[دِ هَ / هِ] (معرب، اِ)( 1) دِرهام دِرَم مقیاسی برای پول معرب از یونانی، و آن پنجاه دانق است و امروزه بر مطلق پول اطلاق شود (از اقرب الموارد) فارسی معرب است (از تاج العروس) ده یک دینار بوده است (از احیاء العلوم ج 4 ص 153 ) نام سکه ای باشد مدور که از نقره زده شود و مشهور آن است که در عهد خلیفهء دوم تدویر سکه مرسوم گردید و پیش از آن بشکل دانهء خرما بود بدون نقش، و در زمان ابن زبیر سکه ای که میزدند بر یک طرف آن کلمهء من الله و بر طرف دیگر بالبرکه نقش می کردند حجاج در دورهء امارت خود نقش سکه را تغییر داد و سورهء اخلاص را برآن نقش کرد و برخی گویند نام خود را روی آن نقش کرد و غیر از این دو قول اقوال دیگر هم هست در وزن درهم نیز اختلاف کرده اند، در زمان حضرت پیغمبر (ص) به وزن نه یا ده یا شش یا پنج سکه می زدند یعنی هر ده عدد سکه به وزن هفت مثقال میرسید واین قول صحیحتر باشد آنگاه درزمان خلافت خلیفهء ثانی وزن هفت را اختیار کردند یعنی هر ده عدد سکه را به هفت مثقال تقدیر کردند پس هر درهمی هفت عشرمثقال وزن داشت یعنی نیم مثقال و خمس مثقال، پس یک درهم هفت چهاردهم قیراط محسوب می شد که هر قیراطی به وزن هفتاددانهء جو باشد بنابراین مثقال مساوی است با صد دانهء جو و این وزن در مبحث زکات معتبر است (از کشاف اصطلاحات الفنون) زری بوده است رایج بر وزن اشرفی، که سه ربع مثقال صیرفی است (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی) عبدالمک بن مروان به سال هفتاد و شش هجری دراهم و دنانیر را ضرب کرد و وزن درهم را پانزده قیراط تمام و وزن قیراط را چهار حبه و هردانقی را دو قیراط و نصف قیراط قرار داد (رسالهء اوزان و مقادیر مقریزی) وزن دینار و درهم درعهد جاهلیت چون وزن آن در عهد اسلام بود و یک مثقال از نقره را « طبریه عُتُق » و دیگر « سود وافیه » درهم و یک مثقال طلا را دینار می نامیدند دراهم نقره در عهد جاهلیت عرب بر دو قسم بود یکی که درهم وافی عبارت بود از یک درهم و چهار دانق اما درهم طبری منسوب به طبرستان است و عتق هم جمع عَتیق می باشد (از النقود العربیه) درهم در اسلام، نامی است برای مسکوکی از نقره که شش دانق (دانگ) است و آن برابر نیم دینار و یک پنجم آن است درهم در جاهلیت به اوزان گوناگون بود برخی از آنها سبک بود که همان دراهم طبریه است و برخی سنگین به وزن هشت دانق که آن دراهم عبدیه یا بغلیه بوده است آنگاه سبک و سنگین آن را جمع کردند و هر درهم را شش دانق قرار دادند، و گویند خلیفهء دوم بود که دست بچنین کاری زد بسبب آنکه او خراج را به نسبت درهم سنگین مطالبه کرد و آن بر مردم سنگین آمد لذا از معدل وزن دو نوع درهم وزن جدید را بدست آورد و نیز گویند درهمهای اهل مکه شش دانق بوده و درهمهای تعدیل شدهء زمان اسلام هر ده عدد از آنها هفت مثقال بوده است و اهل مدینه هنگام هجرت پیامبر (ص) بدانجا با درهم معامله می کردند و حضرت آنان را به درهم وزن مکه راهنمایی فرمود (از حاشیهء ص 23 النقود العربیه از المصباح) خلیفهء دوم درهم را عیناً به نقش و در بعضی « محمد رسول الله » و در برخی « الحمدلله » درهمهای کسروی (منسوب به کسری) ضرب کرد و در بعضی از آنها جملهء را نقش بست، و در اواخر عهد خلیفهء دوم وزن هر ده درهم شش مثقال بوده است در عهد خلیفهء سوم نقش « لااله الا الله وحده » بوده است معاویه درهمهایی ضرب کرد که از شش دانق کمتر بود و یک یا دو جودانه از پانزده قیراط کسر « الله اکبر » درهمها نیز از آن دراهم ضرب کرد که وزن هر ده درهم هفت مثقال بوده است عبدالله بن زبیر در مکه درهمهای مدون را « زیاد » داشت، و ضرب کرد و او نخستین کسی بود که درهم را بصورت مستدیر و مدور رواج داد چه پیش از او بصورت سطبر و کوتاه بوده است و را نقش بست « أمر الله بالوفاء و الصدق » و در سمت دیگر « محمد رسول الله » او آنها را گرد و مدور قرار داد و بریک طرف آنها برادرش مصعب بن زبیر در عراق درهمهایی ضرب کرد که هر ده عدد آنها هفت مثقال بود عبدالملک بن مروان در سال 76 ه ق دراهم » وزن درهم را پانزده قیراط قرار داد و آنکه برای عبدالملک درهم زد شخصی یهودی بود بنام سُمَیر لذا آن درهمها بنام را که بوسیلهء آن درهم میزدند برای حجاج فرستاد و او آن را به اقطار اسلامی ارسال « سکه » شهرت یافت عبدالملک « سمیریه را نگاشت و در دو « لا اله الا الله » و در سمت دیگر « قل هو الله احد » داشت تا دراهم را بر آن زنند و در یک سمت درهم جملهء محمد رسول الله، أرسله بالهدی و » و در روی دیگر « ضرب هذا الدرهم بمدینه کذا » روی درهم دایره ای قرار داد که در یک روی را نگاشت در عهد خلافت بنی عباس، عبدالله بن محمد سفاح در شهر انبار « دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون را نقش بست و از وزن آن ابتدا یک جو سپس دو جو دانه کاست و ابوجعفر منصور سه جو دانه « السکه العباسیه » درهم زد و بر آن از آن کسر کرد و درهم به وزن سه چهارم قیراط شد چون قیراط چهار جو دانه است هارون الرشید ضرب سکه را به جعفربن یحیی برمکی واگذار کرد و او وزن درهم را یک جو دانه کمتر از قیراط قرار داد هارون نخستین خلیفهء اسلامی بود که بطور مستقیم در عیار سکه ها نظارت نکرد چه پیش از او خلفا شخصاً بر عیار دینار و درهم نظارت می کردند در ماه رجب سال 192 از دراهم هاشمیه (منسوب به هاشمیه، شهری از عراق که عباسیان در آنجا سکه زدند) نیم جو دانه کسر شد امین ضرابخانه ها را به عباس بن را منقوش ساخت (از النقود العربیه) گویند « العباس بن الفضل » و در پایین آن « ربی اللله » فضل بن ربیع سپرد و او در بالای سکه ها نخستین کسی که درهم غش دار سکه زد عبیداللهبن زیاد بود آنگاه که به سال 46 ه ق از بصره گریخت، سپس در زمان حکومت آل بویه و سلجوقیان این امر در سایر شهرها رایج گشت (از النقود العربیه ص 50 ) درهم در زمان هخامنشیها معادل 93 94 گرم است معادل / 65 و 3 / سانتیم طلا بود که تقریباً چهار ریال و نیم می شود (ایران باستان ج 2 ص 970 ) درهم ساسانی میان 3 75/0 فرانک طلا (یادداشت مرحوم دهخدا) درهم را یونانیان درهنگام فتوحات اسکندر مقدونی در این سرزمین رواج دادند 241 ) به تقلید از دراخمه رایج ساخت درهم ساسانی بر یک طرف تمثال شاه داشت و نام و - درهم ساسانی را اردشیر بابکان ( 226 15 گرم بوده است درهمهای اولیهء / 11 و 4 / لقب شاه با خط پهلوی برآن نقش میشد وزن غالب درهمهای زمان خسروپرویز بین 4 مسلمانان تقلیدی از سکه های یزدگرد سوم و هرمز چهارم و مخصوصاً خسروپرویز بود مسلمین نقوش سکه های ساسانی را محفوظ داشتند ولی کلمات اسلامی را به خط کوفی بر حاشیهء آنها افزودند بر بعضی از سکه ها نام خلیفه (معاویه، عبدالملک بن مروان) و بر اغلب آنها نام حاکم و نام ضرابخانه و تاریخ (همه به خط پهلوی) حک شده است پس از اصلاحات پولی عبدالملک بن مروان در 79 ه ق نقوش و نوشته های درهم (مانند دینار) تغییر فاحش یافت و جز در موارد استثنائی نقوش آن منحصر به کلمات گردید درهمهای بعد از این اصلاحات نخست بی نام ضرب میشد ولی در طی قرون دوم و سوم هجری نام حاکم، ولیعهد، خلیفه و غیره به آن افزوده میشد، نام ضرابخانه و تاریخ همیشه بر درهم نقش میشد در دورهء بنی امیه ضرابخانه های عمدهء ضرب درهم در مراکز سابق دولت ساسانی بود ولی در دمشق و افریقای شمالی و اسپانیا نیز سکهء نقره ضرب میشد ظاهراً پرکارترین ضرابخانه های امویان در واسط (بنا شده در 84 ه ق) بود ظاهراً پس از قرن چهارم هجری بسبب قحطی نقره در مشرق زمین مدتی ضرب مسکوک نقره نقصان یافت ولی با طلوع دولت مغول در اواسط قرن هفتم هجری درهم بمقادیر هنگفت ضرب شد در ممالک اسلامی مغرب با سقوط امویان اسپانیا درهم از لحاظ کیفیت تنزل کرد، مرابطون این وضع را تا حدی ترمیم کردند ولی 98 گرم بوده است بعد از / موحدون شکل و وزن آن را بکلی تغییر دادند از لحاظ وزن، درهم اسلامی بسبک ساسانی حدود 3 10 مثقال) بوده است و سپس بتدریج نامنظم شد نرخ / 97 گرم ( 7 / اصلاحات عبدالملک تا اواسط قرن سوم هجری وزن درهم 2 مبادلهء دینار و درهم برحسب زمان و مکان نخست متغیر بود، چنانکه درزمان محمد (ص) 10 یا 12 درهم معادل یک دینار بوده 30 ، و حتی 50 درهم به دینار تنزل یافت درهم در دولت بیزانس و در ممالک غرب اسلامی از جنبهء ،20 ، ولی بعدها به 15 اقتصادی اهمیت فراوان داشت واز لحاظ شکل و طراز نیز مورد تقلید واقع شد تعداد عظیم درهمهای اسلامی که در روسیه، اروپای شرقی، نواحی اسکاندیناوی و بالکان و غیره کشف شد (جملگی مربوط به چهار دورهء مشخص بین 780 و 1100 م) حاکی از اهمیت فراوان سکه های نقرهء اسلامی در تجارت بین قلمرو خلفای شرقی با این ممالک میباشد در فرانسه و انگلستان هم درهم اسلامی به تعداد کمتر یافت شده است از قرن پنجم میلادی سلسله های مختلف در ممالک اسلامی (سلاطین اخیر آل بویه، قراخانیان، خوارزمشاهیان و غیره) شروع به ضرب درهمهائی از نقره پست (دارای مقدار فراوان بار از فلزات پست و مس) کردند (از دائره المعارف فارسی ) پول نقد سیم فلوس درم فلس پشیزه (یادداشت مرحوم دهخدا) ابوکِبر رَقین (منتهی الارب ) ج، دَراهم ودراهیم (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : رخ گروهی گردد ز هول چون دینار لب گروهی گردد ز بیم چون درهمفرخی خراج پارس سی و شش هزار هزار درهم برآمد چنانک سه هزار هزار دینار باشد( 2)(فارسنامهء ابن البلخی ص 170 ) انصاف بده که هست ارزان یوسف صفتی به هفده درهمخاقانی مَکس؛ درهم که عامل صدقه بعد از فراغ از صدقه می گیرد (منتهی الارب ) همیان؛ کیسه ای که در آن درهم نهند (منتهی الارب ) - درهم آتیّکی؛ یا درهم یونانی، از انواع درهم بوده است رجوع به تاریخ را « قل هوالله احد » ایران باستان ج 2 ص 1129 شود - درهم ابیض، دراهم ابیض؛ درهمهایی بود که حجاج آنها را سکه زد و بر آنها منقوش ساخت، بدین سبب مردم حجاج را لعن می کردند بسبب اینکه کلام خداوند را که بر درهم منقوش بود شخص جنب و حائض نیز لمس می کرد (از النقود العربیه ص 43 ) - درهم اسود؛ دراهم سود، درهمهایی بود که معاویه سکه زد و شش دانق وزن نیز از این گونه دراهم سکه زد و وزن هر ده درهم را هفت مثقال قرار « زیاد » داشت یعنی یک یا دو جو دانه کمتر از پانزده قیراط داد (از النقود العربیه ص 33 ) - درهم بَغْلی؛ درهم شرعی است و آن را بغلی گویند زیرا که رأس البغل نام ضرابی از عجم بود که آن را سکه زد (از کشاف اصطلاحات الفنون) درهم بغلی، چهار دانق بوده است (یادداشت مرحوم دهخدا از مقدمهء ابن خلدون) از انواع نیکوی درهم در عهد جاهلیت بود به وزن چهار دانق و یا هشت دانق و آن را درهم عبدی نیز می گفتند (از النقود العربیه ص 23 و 27 و 107 ) زری بوده منسوب به رأس یهودی که آن را رأس الفضل می گفتند و آن زر برابر یک کف دستی بوده یعنی آن مقدار که چون دست را پهن سازد و آب بر کف دست بریزند برابر ایستد (برهان) (آنندراج) - درهم بُندُقی؛ دراهم بندقیه، درهمهایی بود که در شهر بندقهء ایتالیا (ونیز) ضرب می شد و در مشرق زمین به سال 806 ه ق رواج یافت و در این سال در مصر نام دینار و درهم برافتاد و بجای آن بندقی و قندقلی (که در قسطنطنیه ضرب می شد) رایج گشت (از النقود العربیه ص 62 ) - درهم بَهرَج؛ دراهم بهرجه، درهمهایی است که تاجران آن را رد می کردند و نمی ستاندند (النقود العربیه ص 144 ) و رجوع به درهم زیف در همین ترکیبات شود - درهم تام؛ دراهم تامه، درهم کامل است که آن را میال و قفله نیز گویند (از النقود العربیه ص 144 ) و رجوع به درهم میال درهمین ترکیبات شود - درهم جَواز یا دراهم جواز؛ دراهمی است که از ده اخذ شده یعنی با وجود باری که در آن است آن را پذیرفت « جاوزالدراهم » قسمت سه قسمت آن کم باشد، و آن از اصطلاح بنابراین هر هفت درهم بغلی برابر ده درهم جواز بوده است (از النقود العربیه و حاشیهء آن ص 22 ) - درهم جوراقی؛ دراهم جوراقیه، درهمهایی بوده است منسوب به جورَقان که قریه ای بوده است به نواحی همدان و آن در صدر اسلام رایج بوده است و وزن آن چهاردانق و نیم بوده است (از النقود العربیه و حاشیهء آن ص 23 و 27 و 145 ) - درهم حَمَویّ؛ دراهم حمویه، درهمهایی از شهرهای شام سکه زدند (از النقود العربیه ص 61 ) - درهم خُماسی؛ دراهم خماسیه؛ « حماه » بوده است که ممالیک بحری در درهمهایی بوده است به وزن پنج قیراط، و عضدالدولهء بویهی به سال 367 ه ق سیصدهزار از این گونه درهم برای المطیع لله ارسال داشت (از النقود العربیه ص 145 ) - درهم زَیْف؛ درهم ناسره و آن درم بد است (منتهی الارب ) درهمی است که در آن مس یا چیز دیگری مخلوط باشد و خلوص خود را از دست بدهد چنین درهمی را بیت المال قبول نداشت اما تاجران آن را می پذیرفتند، و آن در مقابل درهم بهرج بود که تاجران نیز آن را رد می کردند و هرگاه در درهمی غش افزون می گشت آن را سَتّوق می نامیدند (از حاشیهء ص 50 النقود العربیه) - درهم سَتّوق؛ درهمی که غش آن افزون باشد و گویند آن کلمه ای است زیرا این نوع درهم مرکب از سه جوهر بود: « دارای قوای سه گانه » به معنی قوه یعنی « تو » به معنی ثلاث و « سه » فارسی مرکب از نقره، مس و آهن یا فلز دیگری مشابه آهن (از النقود العربیه ص 50 و 147 ) و رجوع به درهم زیف در همین ترکیبات شود - درهم سُمیری؛ دراهم سمیریه منسوب به سُمَیْر که شخصی بود یهودی از تیماء و درعهد عبدالملک بن مروان خلیفهء اموی ضرب درهم را به عهده داشت و آنها بر دو قسم بود، سنگین بوزن شش مثقال و سبک بوزن پنج مثقال، و همهء آنها ایرانی بوده است (از النقود العربیه ص 35 ) (از تمدن اسلامی ج 1 ص 90 ) - درهم طبری؛ دراهم طبریه، منسوب به طبرستان و آن دراهم سبک بشمار می آید واز انواع نیکوی درهم در عهد جاهلیت بود به وزن هشت یا چهار دانق (از النقود العربیه ص 23 و 34 و 27 و 107 ) درهم طبری هشت دانق بوده است (یادداشت مرحوم دهخدا از مقدمهء ابن خلدون) و رجوع به این ترکیب ذیل درهم در معنی وزن شود -درهم ظاهری؛ دراهم ظاهریه؛ درهمهایی است که الظاهر رکن الدین بَیْبَرس بُندُقداری صالحی نجمی در مصر سکه زد که 3) و شعار خود را که تصویر شیر بود بر آن قرار داد این درهمها در )« رنک » در صد درهم هفتاد از آنها نقرهء خالص مس بود و - ( مصر و شام رایج بود تا اینکه به سال 781 ه ق با ورود درهمهای حموی از جریان خارج گشت (از النقود العربیه ص 61 درهم عَبدی؛ دراهم عبدیه، از درهمهای عهد جاهلیت که آن را درهم بغلی نیز می گفتند و هریک از آنها هشت دانق بوده است (از حاشیهء ص 23 النقود العربیه از المصباح) نوعی ازدراهم جید و ارجح (منتهی الارب ) درهم سنگین و رجوع به درهم سنگین ذیل درهم در معنی وزن شود - درهم غِطریفی؛ دراهم غطریفیه، درهمهایی بود در شهر بخارا از آهن و برنج و سرب و غیره و جز در بخارا و نواحی آن رایج نبود و بر آن تصاویری منقوش بود و آن از ضرب دورهء اسلامی بوده است (از معجم البلدان یاقوت ذیل بخار) غطریفی لغتی است در قِدرِفی منسوب به قدرفی که آن را قِطرِف و قطریف نیز خوانند و آن نام شهری است در نزدیکی بخارا (از النقود العربیه ص 150 ) - درهم قَفْلَه؛ دراهم قفله، درهم کامل است که آن را درهم تام و درهم میال و درهم وازن نیز گویند (از النقود العربیه ص 114 و 151 ) رجوع به درهم میال در همین ترکیبات شود - درهم کاملی؛ دراهم کاملیه درهمهایی بوده است که الکامل ناصرالدین محمد بن عادل در مصر ضرب کرد و آنها را بجای دراهم ناصریه رواج داد الکامل در ذیقعدهء سال 622 درهمهای مستدیری سکه زد که دو سوم آن از نقره و یک سوم از مس بود و این درهمهای کاملی در طول مدت حکومت ایوبیان در مصر و شام رایج بود (از النقود العربیه ص 60 ) - درهم کِسرَوی؛ دراهم کسرویه، منسوب به کسری (= خسرو) پادشاه ساسانی که از سال 531 تا 579 م سلطنت کرد این درهمها در صدراسلام رایج بود و خلیفهء دوم درهمهای خود را از روی نقش و شکل این درهمها سکه زد (از النقود العربیه ص 31 ) - درهم محمدی؛ دراهم محمدیه، درهمهایی بوده است که در عهد اسلامی در بخارا زده می شد (از معجم البلدان یاقوت ذیل مادهء بخاری) - درهم مُدَوَّر؛ یا مُستدیر، دراهم مدوره، دراهم مستدیره، - ( درهمهای گرد، و در عهد اسلامی نخستین کسی که درهمها را مدور ضرب کرد عبدالللهبن زبیر بود (از النقود العربیه ص 33 درهم مستدیر؛ دراهم مستدیره رجوع به درهم مدور در همین ترکیبات شود - درهم مُسَ یِّبی؛ دراهم مسیبیه، درهمهایی بوده است که در عهد اسلامی در بخارا زده می شد و رایج بود (از معجم البلدان یاقوت ذیل مادهء بخاری) - درهم مَعمَعی؛ درهم که برآن لفظ مع مع نوشته باشند (منتهی الارب ) - درهم مغربی؛ هشت دانق بوده است (یادداشت مرحوم دهخدا از مقدمهء ابن خلدون) - نقش بسته بود و یک « بسم الله الحجاج » دراهمی را ضرب کرد بر آن « غلیه » درهم مکروه؛ دراهم مکروهه حجاج بن یوسف در تبدیل کرد، و از لحاظ اینکه درهم به دست مؤمن و غیرمؤمن و طاهر و غیرطاهر می افتد « الله أحد، اللهالصمد » سال بعد آن را به داشتند و برخی سبب آن را این « اکراه » داشتند و برخی گویند بواسطهء ناقص بودن آن ایرانیان از آن « مکروه » فقها استعمال آن را می دانند که پیش از حجاج درهمها را به زبان فارسی منقوش می کردند و برخی از مردم که سواد خواندن داشتند از لمس آنها در داشتند و برخی آنها را همان درهمهای سمیری می دانند و نیز گویند نیکوترین درهمها در عهد بنی « اکراه » حال غیرطاهر بودن امیه هبیریه و خالدیه و یوسفیه بود و منصور برای خراج از درهمهای بنی امیه جز اینها را نمی پذیرفت لذا درهمهای جز از آنها نامیده شد (از النقود العربیه ص 13 و 43 و 156 ) - درهم مؤیدی؛ دراهم مؤیدیه، درهمهایی است که الملک المؤید شیخ « مکروه » عزنصره به سال 818 ه ق در مصر ضرب کرد و برای آنها امتیازات چندی برشمرده اند (از النقود العربیه ص 63 ) - درهم مَیّال؛ دراهم میاله، درهمهایی است که بسمت رجحان و سنگین میل می کند و منظور این است که کامل وزن است و هیچ نقص و کاستی در آن نیست و آن را درهم تام یا دراهم قفله نیز گویند (از النقود العربیه ص 47 و 144 ) - درهم نُقره؛ درهمهایی بوده است در مصر، که دو سوم آن از نقره و یک سوم از مس تشکیل می شد (از النقود العربیه ص 113 ) - درهم نوروزی؛ دراهم نوروزیه، درهمهایی است که امیرنوروز حافظی نایب دمشق ضرب کرده بود و او به سال 817 ه ق بقتل رسیده است (از النقود العربیه ص 62 ) - درهم وازن؛ دراهم وازنه، درهمی است که وزن آن کامل باشد و در آن نقصی نباشد و آن را قفله نیز نامند (از النقود العربیه ص 162 ) و رجوع به درهم قفله در همین ترکبیات شود - درهم وافی؛ یا دراهم وافیه، از انواع درهم در عهد جاهلیت، و آن یک درهم و چهار دانق است (از النقود العربیه و حاشیهء آن ص 24 ) - درهم هاشمی؛ دراهم هاشمیه، درهمهایی است که در از شهرهای عراق زده شد و اساس آنها بر مثقال بصره بود (از النقود العربیه ص 47 ) - درهم هُبَیّری؛ « هاشمیه » زمان بنی عباس در دراهم هبیریه، درهمهایی بود که عمر بن هُبَیْره در عهد یزیدین عبدالملک ضرب کرد و عیار آنها شش دانق بود (از النقود العربیه ص 44 ) - درهم یمنی؛ شش دانق بوده است (یادداشت مرحوم دهخدا از مقدمهء ابن خلدون ||) مقیاسی بوده است برای وزن؛ و آن شش دانق است و دانق شش حبه است و حبه دو جودانه یعنی دو شعیره (از مهذب الاسماء) (از زمخشری) معرب از فارسی است و وزن آن شش دانگ است و دانگ دو قیراط باشد و قیراط دو طسوج و طسوج دو جو میانه (از منتهی الارب ) معرب درم، و وزن آن سه ونیم ماشه نزد اکثر، و در تحفه المؤمنین و کنز وزن درم شش دانگ و دو قیراط و قیراط دو طسوج و طسوج دو جو میانه است (از غیاث) (از آنندراج) مقدار چهل و هشت حبه یعنی چهل و هشت جو میانه است (یادداشت مرحوم دهخدا) شش مطهر حلی آمده اگر چه درهم به چند وزن مختلف بوده، در اسلام این وجه قرار « قواعد » دانگ (یادداشت مرحوم دهخدا) در گرفته که هردرهم دانگ باشد که هر دانگی هشت جو میانه است، بعدها درهم سبک و سنگین را با هم جمع کرده وضع متوسط را مقرر داشته اند که شش دانگ باشد (رسالهء مقداریه فرهنگ ایران زمین ص 415 و 416 ) در جاهلیت، قریش را اوزانی بود که در می سنجیدند هرده واحد از « دینار » و طلا را با وزنی بنام « درهم » عهد اسلام همان اوزان برقرار ماند، قریش نقره را با وزنی که بنام به وزن « اوقیه » و جو نیز بود که یک شصتم وزن درهم را داشت و « شعیره » درهم با هفت واحد از دینار برابری می کرد آنان را وزن بوزن بیست درهم بود (از النقود العربیه ص 11 ) در ممالک اسلامی اطلاعاتی که در باب درهم وزن و بستگی « نَشّ» چهل درهم و آن با سایر مقیاسهای وزن در قسمتهای مختلف ممالک اسلامی و در زمانهای مختلف به ما رسیده متعدد و باهم ناسازگار است و نتایج حاصل از تحقیقاتی که در تعیین وزن درهم بر حسب گرم بعمل آمده است متفاوت می باشد درهم کیل یا درهم شرعی به وزن 50 تا 60 دانه جو متوسط پوست ناکنده و ظاهراً کمی سنگینتر از 3 گرم بود ولی درهم طبی 48 جو بوده است هر چند امروز در بیشتر ممالک اسلامی مقیاسهای رسمی مقیاسهای متری است اما در داد و ستد بعضی از کالاها مقیاسهای قدیمی از جمله درهم هنوز رایج است (از دائره المعارف فارسی ) -درهم بَغْلی؛ رجوع به این ترکیب ذیل درهم در معنی سکه شود - درهم سنگین؛ یا درهم بغلی، یا درهم عبدی واحد وزن معادل هشت دانگ (رسالهء مقداریه فرهنگ ایران زمین ص 415 ) - درهم شرعی؛ ده درم شرعی دو مثقال باشد و درم شرعی را درهم بغلی هم گویند (از منتهی الارب ) درهم شرعی پهنائی آن به آن قدر باشد که در کف دست متوسط الحال آب قرار گیرد (از غیاث) (از آنندراج) درهم شرعی شش دانق بوده است و هر ده درهم شرعی هفت مثقال زر به وزن می آمده است و هر مثقال زر هفتاد و دو جو سنگ بوده، پس درهم شرعی که هفت عشر مثقال است مساوی بوده است با پنجاه و پنج جو سنگ (یادداشت مرحوم دهخدا از مقدمهء ابن خلدون) دکری در ترجمهء شرایع می نویسد وزنی است معادل 252 سانتی گرم (دکری ج 1 ص 31 حاشیه 2) چون در عهد جاهلیت مهمترین دراهم نیکو دو نوع بود یکی طبری به وزن هشت دانق و دیگر بغلی به وزن چهار دانق لذا درهم شرعی را بین آن دو یعنی شش دانق قرار دادند و بر این امر اتفاق نظر است که از صدر اسلام و عهد صحابه و تابعین، درهم شرعی آن بود که هرده عدد آن هفت مثقال طلا وزن داشت و اوقیه چهل عدد از این درهمها وزن داشت، بنابراین هفت دهم دینار می شد و وزن یک مثقال طلای خالص هفتاد و دو جو دانهء متوسط بود، و درهم پنجاه جو دانه و دو پنجم جودانه می بود (از النقود العربیه ص 107 ) درهم شرعی که قدر آن در پهنا بقدر میان کف دست می باشد و آن را درهم بغلی نیز گویند، و در شرع اطلاق می شود بر وزن سکهء درهم در زکات و بر وزن یا سطح در باب نجاست بر قیاس دینار، چه دینار در لغت اطلاق می شود بر سکه ای و شرعاً بر وزن این سکه و در جامع الرموز در مبحث طهارت در فصل تطهیر انجاس گوید: درهم تطهیر نجاسات غیر از درهم مستعمل در زکات باشد، زیرا مقصود از درهم دراین مورد مثقال است در نجس کثیف یعنی چیزی که دارای جرم باشد و به میزان عرض مقعر کف باشد و در نجس رقیق گفته اند بقدر کف باشد و از نجس رقیق چیزی که دارای جرم نیست خواسته اند محمد در نوادر قدر درهم را به قدر عرض کف تفسیر کرده و در کتاب صلاه به مثقال توزین نموده فقیه ابوجعفر با محمد موافقت کرده و گفته است مقصود از عرض کف درمورد چیزهایی که دارای جرم نیست باشد و از مثقال هم در مورد چیزهایی که دارای جرم باشد خواسته (از کشاف اصطلاحات الفنون) - درهم طبری؛ منسوب به طبریهء شام، درهم سبک است و واحد وزنی است معادل چهار دانگ مساوی سی و دوجو (از رسالهء مقداریه فرهنگ ایران زمین ص 415 ) و رجوع به این ترکیب ذیل درهم در معنی سکه شود - درهم طبی؛ اطبا درهم را در وزن استعمال کنند چنانکه در بحر الجواهر گفته از اینکه نیم مثقال و خمس مثقال است و شش دانگ نیز گفته اند (از کشاف اصطلاحات الفنون) درهم طبی 48 شعیره است از دانه های شعیرهء متوسط، واز کیل دو شعر و پنج شعیره کمتر است (از طب المنصوری رازی) درهمی 78 شعیره پس دینار دوازده برابر درهم بوده است (یادداشت لغتنامه) - (draxme (2 - ( است (از مفاتیح العلوم خوارزمی) (یونانی) ( 1 3) - رنک معرب رنگ فارسی است به معنی لون، و آن نشانی بود که اشراف برای خود برمیگزیدند (از حاشیهء ص 61 النقود ) العربیه).