[دَ دَ] (مص مرکب) ماندن عاجز و بی چاره بودن (آنندراج) عاجز شدن بدبخت و بی نصیب شدن و بیچاره و بی نوا شدن (ناظم الاطباء) گرفتار شدن فروماندن بی حرکت و جنبش شدن عجز آوردن نتوانستن مضطر شدن عاجز آمدن (یادداشت مرحوم دهخدا) متحیر شدن مبهوت شدن واماندن نیارستن...