جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دخول: (تعداد کل: 4)
دخول
[دَ] (اِخ) نام موضعی است نام وادیی است به زمین یمامه خارزنجی گوید چاه پاکیزهء پرآب است و نصر گفته است دخول موضعی است در دیار بنی ابی بکربن کلاب و ابوسعید در شرح قصیدهء امرؤالقیس گوید دخول و حومل و مقراه و توضح میان امره و اسودالعین اند و...
دخول
[دُ] (ع مص) درآمدن مقابل خروج درآمد درشدن (تاج المصادر بیهقی) ولوج تولج مدخل (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) : حکما گفته اند بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب (گلستان سعدی) نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول در سرای بهم بسته از خروج و دخول سعدی -...
دخول
[دُ] (اِ) در اصطلاح موسیقی از دستگاهی به دستگاه دیگر رفتن یا از گوشهء دستگاه بخود دستگاه بازگشتن.
دخول
[دُ] (ع اِ) جِ دخل رجوع به دخل شود.