[خَ دی دَ] (مص) خنده کردن ضحک تبهلل ابتسام (یادداشت بخط مؤلف) استضحاک (تاج المصادر بیهقی) : بخندید و گفت ای یل اسفندیارفردوسی بخندید خسرو ز گفتار زن بدو گفت کای شوخ لشکرشکنفردوسی بتو دادم آن شهر و آن روستا تو بفرست اکنون یکی پارسا نهادند خوان و بخندید شاه...