جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خمیر: (تعداد کل: 3)
خمیر
[خَ] (ع اِ) آرد آمیخته شده با آب و برآمده و ترش شده جهت ساختن نان (ناظم الاطباء) عجین آرد سرشته (یادداشت بخط مؤلف) : دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد همچون سپوس تر نه خمیری و نه فطیر ناصرخسرو کس نکرده ست جز بمایهء خمیر ناصرخسرو...
خمیر
وقتی یزید خمیر را خواهد و وقتی ولید پلید را « اولی الامر » [خِمْ می] (اِخ) لقب یزیدبن معاویه است : و اگرخواجه روا دارد که ازین خواهد اگر من گویم که مراد از اولی الامر علی مرتضی (ع) است و حسن مجتبی (ع) است، خواجه مصنف سنی گوید...