جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه خطر: (تعداد کل: 7)

خطر

[خَ] (ع ص) خرامنده (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب (||) ع اِ) گلهء شتران ج، اَخطار || چهل شتر ج، اَخطار ||دویست شتر (منتهی الارب) ج، اَخطار || پیمانهء کلان برای غله (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد ||) هزار شتر ج، اَخطار || کمیز...

خطر

[خَ] (ع مص) دم جنبانیدن (منتهی الارب) منه: خطر الفحل بذنبه خطراً؛ دم جنبانید آن گشن بچپ و راست (منتهی الارب) (از تاج العروس ||) برداشتن و زیر آوردن شمشیر منه: خطر الرجل بسیفه خطراً؛ برداشت شمشیر را باری و زیر آورد آنرا بار دیگر خطر برمحه؛ برداشت نیزه را...

خطر

[خِ] (ع اِ) کمیز و سرگین که بر سرین شتر چسبیده باشد خَطر || گیاهی که بدان خضاب کنند (از منتهی الارب) ج، اَخطار|| وسمه (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ||) شیر بسیارآب (از منتهی الارب ||) شاخ درخت ج، اَخطار|| گلهء شتران || چهل شتر...

خطر

[خُ] (ع ص، اِ) جِ خَطیر (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

خطر

[خَ طِ] (ع ص) مردی که در رفتن تبختر کند و بردارد دستها را باری و فروگیرد آنها را باری (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).

خطر

[خُ طُ] (ع اِ) ججِ خَطَر (از منتهی الارب).

خطر

[خَ طَ] (ع مص) بلندقدر و بلندمرتبه گردیدن (منتهی الارب) خُطور (|| اِ) وسمه رنگ (از منتهی الارب) (از تاج العروس) کتم (بحر الجواهر): عرب وسمه را خطر گوید و لیث گوید آن نباتیست که برگ او را در خضاب سیاه بکار برند (از ترجمهء صیدنه) ||هم قدر هم منزلت...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.