[خَ دَ] (مص) خاریدن (ناظم الاطباء) شخودن (یادداشت بخط مؤلف ||) ریش کردن مجروح ساختن (ناظم الاطباء) نوک ناخنها کشیدن با کمی شدت بر تن تا پوست آن رود (یادداشت بخط مؤلف) خدش (زوزنی) کَ دش خَلب (منتهی الارب) : نبردش فرمان همه موی من بکند و خراشیده شد روی...