جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حیطه: (تعداد کل: 2)
حیطه
[حَ طَ] (ع اِمص) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): یقال: فلان حیطه لک؛ اَی تحنن و تعطف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || اسم است احتیاط را. || (اِ) زن باعفت و بزرگوار. (اقرب الموارد).
حیطه
[طَ] (ع مص) حوط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). دیوار گرد چیزی برآوردن. (آنندراج). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده. (آنندراج) (غیاث). در حیطهء تصرف درآوردن. || (اِمص) اسم است احتیاط را. (اقرب الموارد).