جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حمام: (تعداد کل: 5)
حمام
[حِ] (ع اِ) جِ حُمَّه. (از منتهی الارب). رجوع به حمه شود. || قضا و قدر مرگ. (منتهی الارب). قضای موت و قدر آن. (از اقرب الموارد). مرگی. (مهذب الاسماء).
حمام
[حَ] (ع اِ) کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار و مرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامه یکی آن. و مذکر و مؤنث در حمامه یکسان است. مانند حیه. (منتهی الارب). و تاء در...
حمام
[حَمْ ما] (ع اِ) گرمابه. مذکر است. (از منتهی الارب). ج، حمامات. (منتهی الارب). و فارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. (آنندراج).
-امثال: رستم در حمام؛ نقش در حمام.
اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست که دیگران همه نقشند بر در حمام.؟
مثل حمام جن است؛ یعنی یکی از یکی درازترند.
مثل حمام زنانه؛...
-امثال: رستم در حمام؛ نقش در حمام.
اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست که دیگران همه نقشند بر در حمام.؟
مثل حمام جن است؛ یعنی یکی از یکی درازترند.
مثل حمام زنانه؛...
حمام
[حُ] (ع اِ) تب همه ستوران. (ناظم الاطباء). تب جمع ستوران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و گویند تبی است مخصوص به اسب. (اقرب الموارد). || مهتر شریف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سید شریف. (اقرب الموارد).