حمام
[حَ] (ع اِ) کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار و مرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامه یکی آن. و مذکر و مؤنث در حمامه یکسان است. مانند حیه. (منتهی الارب). و تاء در آن برای دلالت بر وحدت است نه بر تأنیث. (اقرب الموارد). کسایی گوید: حمام کبوتر بری است و یمام کبوتر خانگی و اصمعی گوید: یمام کبوتر وحشی است و آن نوعی از پرندگان صحرایی است. (اقرب الموارد).
- بیض الحمام؛ نوعی است از انگور پردانه. (اقرب الموارد).
- حمام الحرم؛ کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است. (اقرب الموارد).
- حمام الرسل؛ کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامهء پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. (اقرب الموارد).
- حمام مطوقه؛ مجازاً شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
آوردت از رزان و بحمام برد باز
واندر کفت نهاد حمام مطوقه.سوزنی.
-رعی الحمام؛ گیاهی است. (اقرب الموارد).
- ساق الحمام؛ گیاهی است. (اقرب الموارد).
- عنق الحمام؛ رنگی است بین قرمزی و کبودی. (از اقرب الموارد). مثل گردن کبوتر.
- بیض الحمام؛ نوعی است از انگور پردانه. (اقرب الموارد).
- حمام الحرم؛ کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است. (اقرب الموارد).
- حمام الرسل؛ کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامهء پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. (اقرب الموارد).
- حمام مطوقه؛ مجازاً شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
آوردت از رزان و بحمام برد باز
واندر کفت نهاد حمام مطوقه.سوزنی.
-رعی الحمام؛ گیاهی است. (اقرب الموارد).
- ساق الحمام؛ گیاهی است. (اقرب الموارد).
- عنق الحمام؛ رنگی است بین قرمزی و کبودی. (از اقرب الموارد). مثل گردن کبوتر.