[حَ لَ] (ع اِ) شنج. خف الغراب. فرحولیا. (ضریر انطاکی، در ذیل کلمهء حلزون). لیسک. راب(1). کرمی است که در درخت افتد. (آنندراج). شیخ الرئیس در مفردات قانون گوید که آن از جملهء صدفهاست. نوعی از صدف باشد که آنرا بسوزند و در دواهای چشم بکار برند گویند عربی است....