جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حریم: (تعداد کل: 11)
حریم
[حَ] (ع مص) بازداشتن از... || بی بهره گردانیدن از... حرمان. حَرم. حِرمه.
حریم
[حَ] (ع ص) بازداشت کرده و حرام کرده شده که مس آن جائز نیست. چیزی که حرام باشد. چیزی که حرام باشد و دست بدان نتوان کرد. || چیزی که آنرا حمایت کنند و جنگ کنند بر آن. || (اِ) شریک. انباز. || جامهء مُحرِم. || جامه ای که محرمان...
حریم
[حُ رَ] (اِخ) دژی از اعمال تعز به یمن.
حریم
[حُ رَ] (اِخ) وادی به دیار بنی نمیر و آبها دارد. (معجم البلدان).
حریم
[حُ رَ] (اِخ) جائیست به دیار بنی تغلب نزدیک ذی بهدا. (معجم البلدان).
حریم
[حُ رَ] (اِخ) جائیست به حجاز که جنگ میان طائفهء کنانه و خزاعه در آن رخ داد. (معجم البلدان).
حریم
[حَ] (اِخ) قریه ای است به یمامه از بنی العنبر. (معجم البلدان).
حریم
[حُ رَ / حَ] (اِخ) بطنی است از حضرموت.
حریم
[حُ رَ] (اِخ) ابن حرام. مستوفی آرد: بروز فتح مکه مسلمان شد و صدوبیست سال عمر یافت، شصت سال در جاهلیت و شصت در اسلام. در سنهء ثمانی و خمسین وفات کرد. وی برادرزادهء خدیجه بود. (تاریخ گزیده ص222).
حریم
[حَ] (اِخ) ابن سعدالعشیره جعفی. و در تاج العروس گوید: حریم بن جعفی بن سعدالعشیره برادر مرّان بن جعفی است. و این دو، دو بطن از عرب باشند.
حریم
[حُرَ] (اِخ) ابن فاتک، از بنی اسد و راوی حدیث است، و پدر ایمن بن حریم است که عبدالملک مروان او را مأمور قتل عبدالله زبیر کرد و او نپذیرفت. (تاریخ گزیده ص222). رجوع به ایمن شود.