جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حریق: (تعداد کل: 4)

حریق

[حَ] (ع اِ) آتش سوز. (ربنجنی).آتشْسوزان. (دهار) (ترجمان عادل بن علی) :
یار بادت توفیق روزبهی با تو رفیق
دوستت(1) باد حریق دشمنت غیشه و نال.
رودکی.
|| سوزش. || سوختهء به آتش. ج، حَرقی. سوخته شده. سوخته. || آتش سوزان. سوزنده. || آتش زبانه کشنده. (غیاث). شعله. اشتعال آتش. || آتش جهنم. ||...

حریق

[حُ رَ] (ع اِ) گزنه. انجره. قریس. قریص. بنات النار(1).
- حریق املس.؛ رجوع به این کلمه شود.
(1) - Acre.

حریق

[حُ رَ] (اِخ) ابن نعمان بن منذر. برادر حُرَقَه است. (منتهی الارب).

حریق

[حَ] (اِخ) رودیست که به بحر خزر ریزد و محل صید ماهی است. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص23). رجوع به حریف رود شود.
با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.