جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حرض: (تعداد کل: 7)

حرض

[حَ رَ] (ع مص) گداخته شدن از اندوه یا عشق. (تاج المصادر بیهقی). گداخته شدن از اندوه. (ترجمان عادل بن علی). ناتوان گردیدن که برخاستن نتواند :
گفت صبری کن بر این رنج و حرض
صابران را لطف حق بخشد عوض.مولوی.
باغ چون جنت شود دارالمرض
زرد و ریزان برگ او اندر حرض.مولوی.
رهگذر بود...

حرض

[حِ رَ] (ع ص، اِ) جِ حِرْضه.

حرض

[حُ رُ / حُ] (ع اِ) اشنان. (مهذب الاسماء). غاسول. اشنان القصارین.

حرض

[حَ رِ] (ع ص) مرد بیمار برجای ماندهء گداخته جسم که برخاستن نتواند. || آنکه اندوه یا عشق تن او گداخته بود. || آنکه او سلاح ندارد. || مرد بیمار فاسدرای.

حرض

[حَ رَ] (ع اِمص) گداختگی جسم. || فساد مذهب. تباهی رای و عقل. || (ص) مرد بیمار برجای ماندهء گداخته جسم. || مرد عاجز درماندهء مشرف بر مرگ. || مرد بی خیر یا آنکه از او امید خیر و بیم نباشد. واحد و جمع و مؤنث و مذکر در آن...

حرض

[حُ رُ / حَ رَ] (اِخ) نام وادیی به مدینه.

حرض

[حَ رَ] (اِخ) شهری در یمن بطرف مکه که بنام حرض بن خولان بن عمرو حمیری نامیده شده است و اکنون در میان خولان و همدان است. (معجم البلدان).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.