جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه جوع: (تعداد کل: 3)

جوع

[جَ] (ع مص) گرسنه گردانیدن. مَجاعه. || تشنه گردیدن و مشتاق شدن: جاع الیه؛ تشنه گردید و مشتاق شد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

جوع

[جُوْ وَ] (ع ص) جِ جائع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به جائع شود.

جوع

(ع مص) گرسنه شدن. (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی). || (اِمص) گرسنگی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- جوع البَقَر؛ نوعی از جوع. رجوع به این ماده در ردیف خود شود.
- جوع الکلب؛ نوعی از جوع. رجوع بدین کلمه شود.
- جوع المغشی؛ نوعی از جوع. رجوع بهمین کلمه شود.
-...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.