جوع
(ع مص) گرسنه شدن. (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی). || (اِمص) گرسنگی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- جوع البَقَر؛ نوعی از جوع. رجوع به این ماده در ردیف خود شود.
- جوع الکلب؛ نوعی از جوع. رجوع بدین کلمه شود.
- جوع المغشی؛ نوعی از جوع. رجوع بهمین کلمه شود.
- امثال: مرده از جوع به که زنده بقرض.؟
- جوع البَقَر؛ نوعی از جوع. رجوع به این ماده در ردیف خود شود.
- جوع الکلب؛ نوعی از جوع. رجوع بدین کلمه شود.
- جوع المغشی؛ نوعی از جوع. رجوع بهمین کلمه شود.
- امثال: مرده از جوع به که زنده بقرض.؟