[دَ] (مص)(1) حاصل شدن جوش بواسطهء حرارت و یا تخمیر و انقلاب. (حاشیهء برهان چ معین) :
بانگ جوشیدن می باشد
نالهء بربط و طنبور و رباب.
؟ (از حاشیهء برهان چ معین).
|| غلیان کردن. || فوران کردن. بیرون آمدن آب از زمین و چشمه. (فرهنگ فارسی معین) :
آب کم جو تشنگی آور...