جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جوجو: (تعداد کل: 4)
جوجو
(اِ) در تداول امروز کودکان هر حشرهء خرد چون مورچه و ساس و شپش و غیره.
جوجو
[جُ جُ / جَ جَ] (اِ) اسمی است برای راندن شتر.
جوجو
[جَ جَ / جُو جُو] (ق مرکب) کنایه از پاره پاره و ریزه ریزه و ذره ذره. (برهان) :
خورشید رخشان است می زآن زرد لرزان است می
جوجو همه جان است می فعلش بخروار آمده.
خاقانی.
کشم هر لحظه جوری نونو از تو
بیک جو بر تو ای من جوجو از تو.نظامی.
|| اندک اندک....
خورشید رخشان است می زآن زرد لرزان است می
جوجو همه جان است می فعلش بخروار آمده.
خاقانی.
کشم هر لحظه جوری نونو از تو
بیک جو بر تو ای من جوجو از تو.نظامی.
|| اندک اندک....
جوجو
[جَ جَ] (اِخ) نام شهری است از ملک خطا که در آنجا مشک خوب و کافور اعلی و جامه های ابریشمی نفیس می شود. (برهان).