[جَ] (نف مرکب) جهان آراینده. آرایش کنندهء دنیا. که مملکت را سر و سامان دهد :
نه هرگز بر دلم دردی نه بر خاطر مرا گردی
جهان را جمله آوردی بکامم ای جهان آرا.
ناصرخسرو.
اباطیل اقوال کذاب... آفتاب رای جهان آرای او را حجاب تواند کرد. (سندبادنامه). || پروردگار که خالق عالم باشد....