جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جهانگیر: (تعداد کل: 2)
جهانگیر
[جَ] (نف مرکب) فتح کنندهء دنیا. گیرندهء عالم. جهانگشا :
چنین داد پاسخ که ای پهلوان
جهانگیر و بیدار و روشن روان.فردوسی.
دریغا که پند جهانگیر زال
نپذرفتم و آمدم بدسگال.فردوسی.
جهانگیر شاهی جهاندار باش
مبادت از این دار و گیر انقلاب.سوزنی.
سخای ابر از آن آمد جهانگیر
که در طفلی گیاهی را دهد شیر.نظامی.
گفتم از آسیب عشق...
چنین داد پاسخ که ای پهلوان
جهانگیر و بیدار و روشن روان.فردوسی.
دریغا که پند جهانگیر زال
نپذرفتم و آمدم بدسگال.فردوسی.
جهانگیر شاهی جهاندار باش
مبادت از این دار و گیر انقلاب.سوزنی.
سخای ابر از آن آمد جهانگیر
که در طفلی گیاهی را دهد شیر.نظامی.
گفتم از آسیب عشق...
جهانگیر
[جَ] (اِخ) دهی از دهستان سراجوی بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنه 176 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، کرچک و نخود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).