جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جماش: (تعداد کل: 5)
جماش
[جِ] (ع مص) ساختن چاه. (منتهی الارب). رجوع به جمش شود.
جماش
[جِ] (ع اِ) آنچه میان نورد و دیوار سر چاه باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
جماش
[جَ] (اِمص) شوخی. || فریبندگی. || مستی. || درشتی. || (اِ) عربده. || (ص) شوخ. || مست. || آرایش کننده و فریبنده. بعضی گویند به این معنی عربی است. (برهان). از عربی جَمّاش، یعنی مردی است پیش آینده بزنان، گویا که طلب میکند زهار سترده از ایشان. (حاشیهء برهان چ...
جماش
[جَمْ ما] (مص) ملاقات دوستان به پنهانی. (ناظم الاطباء). دوستان را در پنهانی دیدن. (برهان).