جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جلو: (تعداد کل: 6)
جلو
[جَ] (ص) مردم شوخ و شنگ را گویند. (برهان). مردم شوخ و شنگ و چالاک و بدخو. (ناظم الاطباء). || (اِ) مطلق سیخ کباب چه اگر از چوب باشد جلو چوب و اگر از آهن باشد جلو آهن خوانند. (برهان).
جلو
[جَلْوْ] (ع مص) بیرون کردن. (منتهی الارب).
جلو
[جَ لَ] (ترکی، اِ) عنان اسب. || کنایه از اسب کوتل و جنیبت هم هست. (برهان). || اکنون بمعنی پیش و مقابل استعمال شود. مأخوذ از ترکی جیلاو بمعنی لگام اسب. پیش. برابر. (حاشیهء برهان چ معین از جغتایی ص 308).
جلو
[جِ لَ] (ترکی، ق) پیش. قبل. قدام. (ناظم الاطباء). || روبروی. مقابل. || پیشگاه. (ناظم الاطباء). (ناظم الاطباء). رجوع به جَلَو شود.
-از جلو کسی درآمدن؛ خدمت و احسان بکسی کردن. (فرهنگ نظام).
- || خوب بحساب کسی رسیدن.
- جلو انداختن؛ پیش انداختن. (ناظم الاطباء).
- جلو چادر؛ پیشگاه خیمه. (ناظم الاطباء).
- جلودار؛...
-از جلو کسی درآمدن؛ خدمت و احسان بکسی کردن. (فرهنگ نظام).
- || خوب بحساب کسی رسیدن.
- جلو انداختن؛ پیش انداختن. (ناظم الاطباء).
- جلو چادر؛ پیشگاه خیمه. (ناظم الاطباء).
- جلودار؛...
جلو
[جِ لُ] (اِخ) دهی است از دهستان ماهی دشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه، واقع در 12هزارگزی جنوب کرمانشاه و پنج هزارگزی دربند زرد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است.120تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیمی و لبنیات و شغل اهالی زراعت...